We were both young, when I first saw you
وقتی اولین بار دیدمت هردومونبچه بودیم
I close my eyes and the flashback starts
چشامو می بندم و به عقب برمیگردم
I'm standing there, on a balcony in summer air
من اونجا رو بالکن وایستادم در حالی که باد تابستونی می وزه
I see the lights, see the party, the ball gowns
نورهارو می بینم، جشن روهم می بینم،لباس های رقص رو
I see you make your way through the crowd
تورومی بینم که بین جمعیت عبور می کنی
You say hello, little did I know
توسلام کردی،من یه کمی فهمیده بودم
That you were Romeo, you were throwing pebbles
که تو رومئو بودی،توبودی که سنگ پرتاب می کردی
And my daddy said "stay away from Juliet"
و پدرم می گفت که ازش دوری کن ژولیت
And I was crying on the staircase
ومن روی راه پله هانشسته بودم وگریه می کردم
begging you, Please don't go, and I said
و التماست می کردم که لطفانروومن گفتم
Romeo take me somewhere we can be alone
رومئو منو به جاهایی ببر که بتونیم تنها باشیم
  زندگی یعنی تو...
ادامه مطلبما را در سایت زندگی یعنی تو دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 7ploz9 بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1395 ساعت: 8:32